محمد تاجیک : فیلم یک تکه نان ساخته کمال تبریزی امشب ساعت ۲۱ از شبکه نمایش ،به نمایش در آمد.
به گزارش در یک تکه نان می توان دنبال نشانه های بیشتری گشت که دال بر معنویات فراوانی هستند. اما ذکر این نکته نیز لازم است که صرف نشانه سازی در یک اثر، برای ارتقای آن کفایت نمی کند. این که نشانه ها تا چه میزان با سایر عناصر فیلمنامه تعامل متناسب پیدا می کنند، بحث اساسی تری است که البته از آنجا که در موضوع این یادداشت قرار ندارد بدان اشاره نمی شود.
/یک تکه نان از نگاه احمد میراحسان /
احمد میر احسان دربخشهایی از یادداشت خود براین فیلم می نویسد : یک تکه نان دارای منظری سنتی است و از قلمرو آن تخطی نمی کند و می کوشد، معرفتی از معارف عرفان اسلامی را شالوده روایت قرار دهد و داستانی درباره نیروهای باطنی حاصل از شفاف شدن و سادگی بی خدشه درون را به تصویر درآورد.
داستان یک تکه نان، در واقع مبین چند داستان است که در کنار هم جریان می یابند و بالاخره در نقطه ای با هم ملاقات می کنند. در کانون این قصه، یک شخصیت ساده دل، یک سرباز روستایی زاده و کم حرف قرار دارد که با سرگروهبان به مأموریتی می رود. او روحی لطیف و یاری دهنده به دیگران دارد؛ برای آزمون استخدام، باید مسافتی را بدود. گروهبان و کربلایی. که جوان ساکت و مهربان همراه آنهاست، باید به روستایی کوهستانی بروند تا ادعای زنی را که می گوید: معجزه آسا همه قرآن کریم را در لحظه ای حفظ شده و شفا بخش است، بررسی کنند. دخترکی لنگ در این مسیر که به مدرسه می ورد و در پایان به وسیله یک تکه نانی که سرباز به او می دهد، شفا می یابد. در داستان سرباز که قیس نام دارد، با سه پیرمرد عارف روبرو می شود. داستان در یک بازی زمانی (زمان درونی / زمان بیرونی) موفق می شود، تأثیر دگرگون کننده آنان در این روح مستعد نشان دهد. در واقع ما می بینیم، کسی که معجزه می کند و خود چهره نهان دارد، همین قیس است. نخستین نکته ای که باید درباره یک تکه نان بگویم، اتکای ژرف ساخت آن بر بینشی عرفانی / سنتی است. این مسئله نه تنها تمایز آن با فانتاستیک مذهبی هالیوود و آثاری است که بر نگاهی عرفی و اومانیستی از دین متکی هستند که حتی با ژرف ساختن دیگر فیلم او هم، از نظر نیروی قداست گرایی سنتی یا قداست زدایی مدرن فرق دارد. اگر چه یک تکه نان نسبت به آثار کوتاه تبریزی (این جا دانشگاه است ۱۳۵۹، شهادت طلبان، فلیمی که ما ساختیم ۱۳۶۰، بچه های دیار صفا و نیز فیلم های بلندی چون آوای غریب ۱۳۶۰ توهم ۱۳۶۴، هویت ۱۳۶۵) که در آنها فیلمبردار یا مشاور کارگردان بوده و آثاری چون عبور (۱۳۶۷) تا مرز دیدار ۱۳۶۸، در سلخ عشق ۱۳۶۹، آتش در خرمن ۱۳۷۱، پایان کودکی ۱۳۷۲،و مهر مادری ۱۳۷۹، بسیار بهتر است؛ اما از باور پذیری و زبان سینمای زنده و عمق لیلی با من است ۱۳۷۴ برخوردار نیست و تصنعی باقی مانده است. یک تکه نان دارای چند درجه متفاوت است:
۱٫ شهودگرایی، باطنی گری و عرفان.
۲٫اخلاق گرایی پنهان.
۳٫دراماتیزه کردن پدیده ای ماورای طبیعی و نحوه نمایشی کردن آن.
البته هنوز در یک تکه نان، رگه هایی انتقادی نسبت به نوعی تفکر و باور مذهبی متحجر و رویارویی آن با مذهب ناب ایمانی مشاهده می شود.
در لیلی با من است، مارمولک و شیلا و…. کمال تبریزی این دیدگاه خود را به زبان تصویر بیان داشته بود؛ اما در حقیقت وزن لنگین فیلم آخر تبریزی، برهمان تلقی سنتی / عرفانی از روح انسان و پدیده های باطنی متکی است. او سلوک اصیل و درونگرایانه را همچنان برتر می شمرد و قیس در برابر کربلایی ظاهراً متشرع، اما فاقد توان دوست داشتن، عشق ورزیدن و حس وحدت با هستی چنین نقشی را ایفا می کند. وقتی کربلایی به قیس پرخاش می کند که چرا شهادت نامه بر کفن اش را به نام مؤمن امضاء کرده، به شدت این تمایز، یعنی تفاوت مذهب ساده و ایمانی و مذهب خشک اندیش و ظاهر پرست در فیلم، پی می بریم.