مهسا بهادری: نمایش «زهرماری» به کارگردانی علی احمدی، در سومین دوره اجرای خود، مدتی است در تماشاخانه ملک روی صحنه رفته؛ نمایشی که توانسته در جلب نظر تماشاگران موفق عمل کند و به یکی از آثار پرمخاطب سال ۹۷ تئاتر ایران بدل شود.
«زهرماری» داستان یک خانواده چهار نفری (سه برادر و یک خواهر) است که در مراسم چهلمین روز درگذشت مادرشان با یک معضل عجیب روبهرو میشوند؛ دهها دبهای که قرار بوده به دست مادر سرکه شوند، به شراب تبدیل شدهاند. درحالی که ابراهیم (با بازی وحید آقاپور) در حال نوحهخوانی در مجلس ختم است، دو برادر کوچکتر به نامهای یونس (با بازی تینو صالحی) و میلاد (با بازی علی شادمان) به همراه حلیمه (با بازی الناز حبیبی) که تنها دختر خانواده است، در زیر زمین، درباره مشکل پیش آمده صحبت میکنند. با ورود ابراهیم به این جمع و افزوده شدن اسد (با بازی خسرو احمدی) که پدر نامزد حلیمه است، ماجرا ابعاد تازهای پیدا میکند و …
در نشستی با حضور علی احمدی (کارگردان)، وحید آقاپور، تینو صالحی، خسرو احمدی و الناز حبیبی (بازیگران) که در کافه خبر (خبرآنلاین) برگزار شد، مهدی یاورمنش با این هنرمندان درباره نمایش «زهرماری» به گفتوگو نشست.
اگر گفته شود «زهرماری»یک نمایش عامهپسند است، واکنش شما نسبت به این موضوع چه خواهد بود؟
علی احمدی: قطعا واکنش بدی ندارم من همیشه به مخاطب فکر کردم ودر پنج کار قبلی خود هم همیشه مخاطب را در نظر گرفتم اما این واژه عامهپسند در ذهن هر کس ممکن است یک چیزی را یادآوری کند که خوشایند نیست و ما قطعا به آن سمت نرفتیم.
شما واژه جایگزینی دارید تا به کار برده شود؟
علی احمدی: واژه جایگزین به ذهنم نمیرسد اما من خودم همیشه در ابتدای کاری که به آن فکر میکنم، اولویت من علاقه مخاطب است و دوست ندارم کاری بکنم که مخاطب نداشته باشد یا به نوعی کار را پس بزند یا فقط با قشر محدودی رابطه داشته باشم، همیشه سعی کردم جامعه هدف خود را گسترده بگیرم، شاید به همین دلیل است که با اقبال روبه رو بودیم.
تینو صالحی: به هرحال درهمه زمینهها فعالیتهایی در تئاتر انجام میگیرد، باید کار عامهپسند صرف را از تئاتری حرفهای تفکیک دهیم چون در واقع کارعامه پسندی که ما انجام میدهیم با کارهای تئاتر آزاد خیلی تفاوت دارد، پس میتوانیم بگوییم که ما در تئاتر حرفهای کار عامهپسند انجام میدهیم، ایرادی هم ندارد اما لازم است این حرف را تکمیل کنم که کارهای عامهپسند معمولا ویژگیهایی دارند؛ اول اینکه در مطرح کردن مسائل، زیاد به عمق نمیروند، دوم اینکه تنها به سمت خنداندن مخاطب پیش میروند و دراین راه معمولا از شوخیها، جکها، انتقادات سیاسی، طعنه زدن و… استفاده میکنند و اینها ویژگی کارهایی است که میخنداند.
کار عامهپسندی که ما کردیم از این شوخیها و جکها به دور است، اگر شما نمایشنامه را هم بخوانید، دیالوگ خندهداری در آن نداریم ولی تماشاگر در لحظاتی احساس میکند که کار کمدی صرف میبیند.
شاید به این دلیل است که در نیمه اول نمایش، کمدی کار به نوعی کمدی موقعیت است و به عمق میپردازد، مشکلات طبقهای از اجتماع را مورد بررسی قرار میدهد که اکثریت هستند. حتی آدمهایی که به سن وسالی رسیدهاند، زن و بچه دارند و در حال حاضر هم زندگی مرفهی دارند، وقتی نمایش را میبینند احتمالا گذشته تلخی از خودشان را به یاد میآورند یا کسانی که در حال حاضر هم در همین شرایط زندگی میکنند. به این دلیل است که این نمایش مورد اقبال عمومی قرار گرفته اما در نهایت میتوان گفت که این نمایش یک نمایش عامهپسندی است که عمیقتر به مسائل اجتماعی نگاه میکند و در نهایت تلخی را هم با خود به همراه دارد.
وحید آقاپور: من هم به نظرم تعبیر نمایش عامهپسند تعبیر درستی است چون عامه تماشاگران نمایش را دوست دارند و با آن ارتباط برقرار میکنند و زمانی که نمایش را میبینند به دیگران هم پیشنهاد میکنند.
و آن قسمتی که با نظر تینو صالحی هم نظر نیستم، اینجاست که بچههایی که نمایش را نوشتند و کارگردان هم مدعی نیستند که اثرشان یک اثر خاص با پارامترهای ویژه که عمق عجیب و غریبی داشته باشد، است. معتقدم ظاهر و باطن این نمایش یکی است، تحلیل عجیب و غریبی قرار نیست ارائه کنیم و اتفاقا همین رابطه مستقیم و ارگانیک بین ادعای عوامل و خود اثر باعث شده تا نمایش موفق باشد و تا الان با تعداد اجرای بالا به نمایش دربیاید.
خسرو احمدی: من بیشتر با توضیحی که تینو صالحی در مورد نمایش عامهپسند بیان کرد موافقم، ما از روزی که با علی احمدی شروع به کار کردیم ذهنیتمان این بود که نمایشهای ما با اقبال رو بهرو شود، البته همه آدمها این ذهنیت را دارند. برنامهای که از روز اول شروع کردیم و ذهنیتی که داشتیم خوشبختانه تا الان نتیجه داد.
گفتوگو و حرف این نمایش قطعا خیلی بیشتر و فراتر از آن کارهایی است که به عنوان نمایش عامهپسند صرف شناخته میشوند. حس خود من درباره «زهرماری» این است که آدمهای زیادی چه از لحاظ موضوعی چه از لحاظ شخصیت خودشان را در نمایش میبینند و به این دلیل میتوان گفت نمایش عامهپسند است زیرا کف جامعه را در بر میگیرد و آدمهای جامعه خود را در این نمایش میبینند. حال شاید نوع آن متفاوت باشد. ما درباره شخصیتی مثل یونس زیاد شنیدهایم، حتی شخصیت ابی هم اینطور است و خیلی مانند او را میبینیم، البته ابی را در چشم میبینیم ولی یونس را زیاد میشنویم، او بازگوی جامعه است. حتی میلاد هم همینطور او را هم زیاد میشنویم و اتفاقا در ذهنیت جامعه مانند او زیاد است، به همین دلایل نمایش عامهپسند است.
تئاتر آزاد هم نوع خودش را دارد و یک قشری از جامعه را در بر میگیرد، ما به آن سمت نرفتیم. حتی یادم میآید نمایش «پپرونی» که ۱۸۰ اجرا رفتیم هم عامهپسند بود اما باز موضوع آن بخشی از جامعه ما بود که عمق و حرفی داشت و در «زهرماری» این عمق بیشتر شده است.
در واقع زمانی که نمایشی از نوع تئاتر آزاد را میبینیم، متن، این حرفهایگری نمایشنامه شما را ندارد و بیشتر بداهه است. آنها فقط میخواهند بخندانند اما «زهرماری» اینگونه نیست. بحثهای اجتماعی در کار شما به عمق میرود و در سطح نمیماند. از نظر بازی و کارگردانی هم «زهرماری» یک کار حرفهای است. در این بحث خانم الناز حبیبی تا حالا ساکت بودهاند و منتظر نظر ایشان هم هستیم.
الناز حبیبی: من با استفاده از کلمه عامهپسند در مورد نمایش هیچی مشکلی ندارم و سبب خوشحالی من نیز میشود.
آیا نمایشهایی از این دست که نمایشگر وضعیت اقشار مختلف جامعه هستند، حتما باید در قالب کمدی اجرا شوند؟ قالب دیگری را نمیتوانیم روی صحنه ببریم که مردم هم بیایند و ببینند؟
خسرو احمدی: چرا میشود، به نظر من این تفکیکها را بچههای تئاتر و جامعه تئاتری خودشان قائل شدند که مثلا فلان کار تجربی است چون مخاطب محدودی دارد و کار پرمخاطب عامهپسند است. اینکه بگوییم فقط تئاترهای کمدی میتوانند عامهپسند باشند، درست نیست، متاسفانه در تئاتر و در سینمای ما کارهایی هستند که به سمت کمدی یا طنز میروند و متاسفانه خیلی جدی گرفته نمیشوند.
جامعه تئاتر اکثر مواقع نمایشهایی را که حرفشان را در قالب کمدی با رگههایی از طنز میزنند، پس میزند، برای همین ارجحیتی نسبت به دیگر نمایشها دارند که من این را قائل نیستم. اینکه تنها یک نمایش کمدی صرف با اقبال مخاطب روبهرو شود، درست نیست، کارهای بزرگی هستند که کمدی نبودند ولی مورد اقبال عمومی قرار گرفتند، مانند «شکار روباه» اثر دکتر رفیعی که نمایش کمدی نبود یا کارهای دیگر. به نظرم نباید تصور کرد که صرفا کار کمدی مخاطب دارد، ولی خود جامعه تئاتر این تفکیک را به شدت انجام میدهند.
اما در سینما، کسی چه از منتقدان و چه اهالی سینما نسبت به آثار کمدی، موضع منفی ندارند، اما در تئاتر موضعگیری و مرزبندی وجود دارد. در میان فیلمهای سینمایی روی پرده یا آثاری که در جشنواره فیلم فجر به نمایش در میآیند، آثار کمدی زیادی حضور دارند و مخاطبی هم که به سراغ این سبک از کار میرود، انتظار دیگری ندارد، منتقدان هم بر این اساس نقد میکنند. سایر سینماگران هم خطکشی نمیکنند که این اثر کمدی است پس ارزش ندارد، بسیاری از بازیگران هم در همه این ژانرها بازی میکنند اما در تئاتر کمی حساسیت نسبت به کارهای کمدی بیشتر است.
علی احمدی: متاسفانه خود جامعه تئاتر نسبت به کارهایی غیرکمدی ارجحیتی قائل است.
صالحی: برعکس شما، من احساس میکنم این تفکیک در تئاتر کمتر است، به این دلیل که خیلی از کارهای تئاتر هستند که در آن کمدی به نوعی وجود دارد ولی گاردی نسبت به آنها نیست و برخی هم این موضوع را دوست دارند.
آقاپور: به نظرم کمدی این روزها جزو لاینفک هر نمایشی شده است.
البته خیلیها نسبت به آن معترض هستند.
صالحی: شاید یک کمدی خاصی مدنظرشان است، الان در تئاتر بیش از آن که کار کمدی معضل باشد که به نظر من اینگونه نیست، مسایل دیگری در این زمینه تاثیرگذار هستند. مانند حضور چهرههای مشهور که مخاطب جدی آنها را دوست ندارد، من که در تئاتر کارگردانی هم میکنم و به نظر خودم کارهایم کمدی نیست ولی درهمه آنها اثری از کمدی دیده میشود که اتفاقا کارهای رئالیستی و عامهپسندی هم شاید نباشند. بر خلاف نظر شما، من این گارد را در سینما بیشتر میبینم به خاطر اینکه کارهایی که در جشنوارهها و جوایز تئاتری حضور دارند و مورد اقبال قرار میگیرند، اینگونه نیست که کمدی نباشند.
علی احمدی: در تکمیل حرف تینو صالحی باید بگویم که ما باید روی ۲۰ سال اخیر تمرکز کنیم، در ۲۰ سال اخیر نمایشهای زیادی داشتیم که کمدی بودند و درعین حال بسیار جریانساز و موفق بودند؛ مثل «شام اول، شام آخر» اثر فرهاد آئیش، در سینما هم کارهایی هستند که به سمت طنز میروند و زیاد دیده نمیشوند در تئاترهم همین است و طنز را زیاد جدی نمیگیرند. در سینما یکسری استثنا وجود دارد، مثلا ما به ندرت میتوانیم فیلم کمدی مثل «اجارهنشینها» در سینما پیدا کنیم که تاثیر بگذارد و جریانساز باشد.
آقاپور: در همین تقسیمبندی ۴۰ فیلم ماندگار پس از انقلاب که انجام شده است، وقتی نگاه کنید، بیشتر از دو یا سه اثر کمدی نمیتوانید پیدا کنید در حالی که در تئاتر فراوانی کمدیهای قابل اعتنا و مطرح بسیار بیشتر است.
خسرو احمدی: منظور وحید آقاپور این است که در تئاتر و مخصوصا در طی این ۲۰، ۳۰ سال، این آثار در تئاتر جریانساز بودند، کار دکتر رفیعی کمدی نبود ولی ما رگههای کمدی را در آن مشاهده کردیم ولی تعداد این کارها نسبت به سینما خیلی بیشتر است و حتی جریانسازتر. شاید موفقیت آن کار باعث شده یکسری از آدمها چند سال دنبالهرو آن شوند و چون خیلیها بلد نبودند کپی درست انجام بدهند، ناموفق ماندند و در حد یکی، دو اثر بیشتر پیش نرفتند.
با اجازه برویم به تحلیل خود «زهرماری» که میخواهم از متن شروع کنیم. داستان نمایش، مخاطب را جذب میکند، خوشبختانه در این متن چیزی نیست که لنگ بزند و همه چیز خوب کنار هم چیده شده است، میخنداند اما یک تلخی عجیب و غریبی هم در انتهای آن وجود دارد، انگار این پایان، تقدیر این جمع و آدمهایی است که در آن جایگاه هستند و هیچ راه فراری هم ندارند، این پایانی تراژیک است. متن از ابتدا اینگونه بود و هیچ تغیری نکرد یا به مرور زمان پختهتر شد؟
علی احمدی: خیلی راجع به متن صحبت کردیم اما راستش متن «زهرماری» از ابتدا اینگونه نبود، ما با بچههای نویسنده همزمان روی سه ایده کار میکردیم اما در مقطعی به این نتیجه رسیدیم که باید روی ایده اصلی متمرکز شویم و طبق آن جلو رفتیم و به متن نهایی رسیدیم.
متن نهایی متاسفانه دچار سانسور و ممیزی شد، صادقانه اینکه در مرکز هنرهای نمایشی، ابتدا متن ما رد و با کل آن مخالفت شد، به همین دلیل مجبور شدیم یکسری نکات کلی آن را تغییر دهیم. در نهایت با لطف دوستان مرکز هنرهای نمایشی به ما اجازه داده شد تا متن نمایش بازبینی شده و یکسری بخشهای نمایش درست شود. از ابتدا سعی بر این بود که متن چفت و بست داشته باشد و روی همان طرح جلو رفتیم. من نظرم این است که به خاطر ممیزیها و اتفاقی که برای متن افتاد، پایانبندی ما به شدت ناقص، الکن و به نوعی اجباری هست. من البته از ممیزیهای بیشتری که بر نمایش ما اثر گذاشت نمیگویم چون قبول کردهایم در این چارچوب پیش برویم.
بله، ما با آن چیزی که روی صحنه میرود مواجه هستیم.
علی احمدی: من نظر خودم را به عنوان کارگردان اثر میگویم، به نظرم پایانبندی کار و آن چیزی که شما و مخاطب دیدید، چیز درستی نسبت به متن نیست، از ابتدا در ایده ما نبود که در پایان همه چیز اینقدر بستهبندی شده در اختیار تماشاگر قرار بگیرد، قرار بود به این شکل باشد که مخاطب ببیند چه اتفاقی میافتد که این شرابهایی که در خانه وجود دارد، خارج نمیشود و… در نهایت مجبور شدیم به این پایان بندی برسیم. البته خوشجالم این متن با حضور رضا بهاروند و احمد سلگی نوشته شد، چون مدتی بود که در کارها به هم کمک میکردیم اما نشده بود که کار واحدی را با هم انجام دهیم، از آن جایی که دوست داشتم یک متن اورجینال ایرانی کار کنم که برای خودم نوشته شده باشد، به این دو عزیز گفتم، ایدهها مطرح شد و در نهایت به «زهرماری» رسیدیم.
این بحث ممیزی که مطرح کردم بهخاطر این بود که ایدههایی که داشتم با چیزی که در نهایت روی صحنه رفت بسیار فاصله داشت و برای من کارگردان طبیعتا رضایت بخش نیست و نسبت به آن چه که روی صحنه رفت خوشحال نیستم اما سعی کردم با آن بسازم و سعی کردم چیزی که در اختیار داشتم را آنطور که میتوانم و اجازه دارم برای مخاطب اجرا کنم.
اما تا همین جا هم که این متن روی صحنه رفته جای شکرش باقیست.
علی احمدی: برای خود ما هم جای شکر دارد.
نمایش را که دیدم، گفتم همین که این متن اجرا شده است، باز هم دمشان گرم، کاری هم ندارم متن قبلی چه بوده. راجع به پایان بندی هم من به عنوان مخاطب مشکلی با آن ندارم اما اگر خودتان به عنوان کارگردان مشکل دارید، شاید به این دلیل است که به متن اصلی نگاه میکنید. باقی دوستان حاضر نظرشان درباره این پایان بندی چیست؟
صالحی: اگر بخواهیم در مورد پایان قبلی یا پایان فعلی صحبت کنیم و با قطعیت نظر بدهیم، مقداری سخت است، وارد این پروسه میشویم که چه سلیقهای به عنوان مخاطب داریم البته من خودم پایان اصلی را خیلی نمیدانم چون آخر متن را فقط از بچهها شنیدم تا اینکه خوانده باشم، اما آن طور که شما پایان نمایش را تحلیل کردید، یاد این حرف افتادم که «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد».
در مورد تغییر متن باید بگویم این تغییرات باعث شد فضا بسته شود اما در گذشته ما یک راه دوگانهای داشتیم که آیا فضا باز است یا بسته؟ آنچه من تا حدودی میدانم این است که در پایان نمایش مشروبها را میبردند بیرون و نمایش تمام میشود، البته با یکسری جزئیات دیگر که من در جریانش نیستم و آن مفهوم را عوض میکرد. در هر صورت خوشحالیم که این نمایش اجرا رفته و با توجه به اینکه نظرات را شنیدیم، میدانیم که این نظرات دوگانه است، همانطور که ممکن است خیلیها خوششان بیاید، ممکن است خیلیها هم خوششان نیاید.
از این نظر میگویم که ما در این خانواده با یونسی مواجه هستیم که سابقه دارد، زندان رفته وآزاد شده اما در پایان داستان، ما با سه مجرم از این خانواده روبهرو میشویم؛ شرایط به گونهای رقم میخورد که ملیحه که قطعا آدم بزهکاری نیست، زیر فشار زندگی و کمبودهای اجتماعی و اقتصادی مجرم میشود. در پایان این نمایش، خانواده به طور کل از هستی ساقط میشوند. آنها که به دنبال راه فرار هستند تا مرهمی را روی زخمشان بگذارند، وارد یک شرایط بدتری خواهند شد و این واقعیت تلخ جامعه است؛ یک تراژدی.
آقاپور: بحث پایان وقتی مطرح میشود یک نکته مهمی جلب توجه میکند و آن نکته این است که داستان نمایشنامه، داستان اقلیمی، بومی و ایرانی است یعنی با توجه به مقتضیات مذهبی و مقتضیات نظام حاکم این قصه اینگونه پیش میرود، به همین دلیل مخاطب خارجی اگر این نمایش را ببیند، نیازمند یک پیش آگاهی است، یعنی مقتضیات جامعه را باید بفهمد و بایدها و نبایدهای حکومتی را بداند و درک کند تا قصه نمایش را بفهمد و بداند که چرا نمایش اینگونه پیش میرود. این فی نفسه به نظر من یک ویژگی مثبت است، چون نویسندگان «زهرماری» توانستند با ویژگیهای بومی این نمایشنامه را پیش ببرند.
اما در مورد ممیزی که اتفاق افتاد میخواهم بگویم آن پایانی که علی احمدی بیشتر دوست داشته به نظرم فضای گشوده در کشور ما را نشان میداد و این پایان یک انسداد اجتماعی اقتصادی را به طور کامل نشان میدهد و در نهایت این فضارا تلختر میکند. نظر شخصی من این است که پایان فعلی هیچ ایرادی ندارد و با این حالت قصه به درستی جمع میشود و من درآن خیلی خللی نمیبینم فقط اگر عمقی بخواهم متصور شوم برای این قصه آن است که نظام حاکم در یک جامعه و بایدها و نبایدهای آن چه تاثیری در زندگی خصوصی آدمها، اقتصاد و معیشتشان میگذارد و به نظرم این طرح پرسش جالب و نسبتا مهم است.
خسرو احمدی: باید بگویم در جریان پایان نمایش چون من و علی خیلی در کنه قضیه بودیم، حتی قبل از اینکه نمایشنامه را به بچهها بدهیم تا بخوانند و صحبت کنیم، درست است آن پایان را خیلی دوست داشتیم اما از اینکه الان این پایان به وجود آمده ناراحت نیستیم. ما بعد از اینکه متوجه شدیم این پایان باید باشد، نحوه اجرا و نحوهای که قرار است این پایان را به تماشاچی بقبولانیم که دوست داشته باشد را تغییر دادیم. من فقط از این لحاظ میگویم که خوب است و خدا رو شکر میکنیم که مردم دوست داشتند و موفق بودیم.
چند شب پیش پشت صحنه داشتم با وحید صحبت میکردم، بعد از بیش از ۱۰۰ اجرا به جرات میتوانم بگویم قبل از اینکه پایان تمام شود، من، الناز و وحید به بیرون صحنه میآییم، فکر می کنم ۱۰۰ شب را من واقعا در پشت صحنه اذیت میشدم، انگار دلم میشکند، گریهام میگیرد و این بهخاطر تاثیری است که نمایش بر تماشاچی میگذارد.
حبیبی: من هم با این پایانبندی مشکلی ندارم گرچه از پایانبندی قبلی خبری ندارم اما به هر حال زمانی که تماشاچی زندگی این خانواده را میبیند و با آن ارتباط برقرار میکند در پایان دوست ندارد که این خانواده به این گرفتاری برسند، به نظر من همین درست است.
مخصوصا شخصیت حلیمه یا ماری با بازی شما، شخصیتی رنج کشیده است که وضعیت او از بقیه برادرها بدتر است، سه ماهه باردار است و در پایان مجرم هم میشود. زیرا کسی که باعث شده این سرکهها تبدیل به شراب شوند، همین دختر است و سرنوشتی تلخ پیدا میکند. خانم حبیبی شما گفتید خودتان با این تلخی مشکل ندارید؟
حبیبی: نه، اصلا اسم کار «زهرِماری» است و ما اینگونه تعبیرش میکنیم که شخصیت من ماری است و این زهر را به خانوادهاش وارد میکند.
یکی از وجوه بسیار مثبت این کار، بازیهای بسیار روان بازیگران است که یک بخشی از آن به شخصیتپردازی متن و بخش عمدهای از آن به تمرینهایی که این گروه داشته مربوط میشود که توانستند خیلی خوب روی صحنه حاضر شوند. از پیشکسوت جمع آقای خسرو احمدی شروع میکنم، چگونه به این بازیهای روان و شیرین و دلچسب دست پیدا کردید؟
خسرو احمدی: بازی خود را میگذارم برای آخر، ابتدا در مورد بازی دوستان صحبت میکنم، بزرگترین شانس من این بود که با آدمهای بسیار حرفهای و دوست داشتنی در این گروه همکاری داشته باشم. با اینکه نسبت به دوستان تجربه کاری بیشتری دارم اما باز هم در این گروه تجربههای جدیدی را کسب کردم. در مورد تولید هم اینگونه است، برای یک تئاتر ما سه ماه پیش تولید داریم، فقط من و علی در مورد آدمها صحبت میکنیم. در مورد بازی بچهها با وجود اینکه وحید و الناز آخرین نفرات وارد شده به گروه بودند اما در تمرینات آنقدر با سرعت خودشان را به بقیه رساندند که ما هر روز بیشتر از قبل لذت میبردیم. در رابطه با بازی من هم روز اولی که نمایشنامه را خواندم به علی گفتم میتوانم نقش اسد را بازی کنم؟ من اسد را خیلی دوست دارم و احساس میکنم بسیار به من نزدیک است.
خانم حبیبی شما بعد از هستی مهدوی و لیندا کیانی، سومین نفری هستید که نقش حلیمه یا ماری را در این نمایش بازی میکنید، چه مدت تمرین کردید؟
حبیبی: من نزدیک یک ماه و خُردهای تمرین کردم، سالن نمایش هم برای اجرا آماده نبود و یک ماه طول کشید تا ایرادها برطرف شود و این به نفع به من شد چون تازه یکی از تئاترهایم به پایان رسیده بود و به همین دلایل زمان بیشتری داشتم تا تمرین کنم.
در مورد نقش حلیمه برایمان بگویید؟
حبیبی: در مورد کل داستان و شخصیتها بخواهم بگویم، قصه «زهرماری» یک قصهای است که شاید ما در خیلی از تئاترها و خیلی از فیلمها دیده باشیم یک خانوادهای با این حجم از مشکلات و گرفتاریهای مالی در قسمتی از شهر.
اما دلیل اینکه این نمایش اینقدر مخاطب دارد این است که نمایشنامه این داستان دقیق و درست شخصیت پردازی شده است، شاید موضوع تکراری است اما آنقدر درست به آن پرداخته وآنقدر هوشمندانه کارگردانی شده که به این صورت محبوب شده است.
ما خیلی می خواستیم که با یکدیگر کار کنیم اما قسمت نمیشد اما در این کار خوشبختانه اتفاق افتاد و زمانی که دیدم علی احمدی با آن سن کمش چه قدر به کار تسلط دارد ودقیق میداند از بازیگر چه میخواهد واقعا سورپرایز شدم و این کار من به عنوان بازیگر را راحت میکرد.
زمانی که نقش حلیمه را میخواندم یک سری ایده در ذهنم شکل میگرفت، میدیدم چه قدر درست نوشته شده و چه قدر درست المانها قرار گرفته مانند سکوتها که تمامشان معنی داشت و تماشاچی که اهل تئاتر باشد کاملا این را متوجه میشود.
بخش عمدهای از بار عاطفی نمایش بر عهده شماست. شما چه حسی داشتید نسبت به شخصیتی که در داستان دستهایش را بالا برده و میگوید من دیگر هیچ راه چارهای ندارم. این نمایش هر چه در نیمه اول مردم را میخنداند، نیمه دوم همه را متاثر میکند در این موارد چه صحبتی دارید؟
حبیبی: این که تماشاچی در ابتدا شروع به خندیدن میکند و در پایان متاثر میشود، بسیار سخت است، چون باید تماشاچی را هدایت کنیم به قسمتی از اجرا که دیگر خنده ندارد. به او میگوییم تا اینجا را خندیدی، حالا به من گوش کن این موضوعی که من میگویم یک درد است و نباید دیگر بخندی.
آقای صالحی، شخصیت یونس یکی از جذابترین شخصیتهای نمایش است و همه او را دوست دارند، جای مانور هم زیاد دارد. شما چه توضیحی در مورد شخصیت یونس و درباره بازی این نقش دارید؟
صالحی: ما از پارسال این نقش را در سه دوره اجرا کردیم و در هر سه دوره من این نقش را اجرا کردم، قبل از اینکه درباره خودم صحبت کنم در ابتدا میخواهم اشاره کنم به کاری که الناز و وحید کردند، برای هر بازیگری، یکی از سختترین کارها است که جای یک بازیگر دیگر روی صحنه برود. با اینکه بازیگرهای اجراهای قبلی را هم خیلی دوست دارم اما به نظرم این «زهرماری» از بقیه «زهرماری»ها بهتر است.
اما در مورد کار خودم، خیلی فرصت داشتم که روی این نقش کار کنم. هم در تمرین و هم در اجرای نمایش، جای آزمون و خطای زیادی داشتم. روزهای اول که باید لحن و قیافه را پیدا میکردم اما از روزهای بعدی هر روز بهتر شدم. در نمایشهای دیگر این امکان وجود ندارد به دلیل اینکه شما ۳۰ اجرا میروید و نمایش تمام میشود، اما در«زهرماری» اینگونه نبود به همین سبب من فکر میکنم در سری سوم نمایش بهتراز قبل بودم.
آنچه علی احمدی به عنوان کارگردان از شخصیت یونس انتظار داشته، واقعا همین بوده است یا شما یک چیزهایی به آن اضافه کردید.
صالحی: واقعا نمیدانم آن چیزی که در ذهن علی احمدی بوده را من درست انجام دادهام یا یک چیز دیگر از آب در آمده، ولی در این راستا بخاطر اینکه من بتوانم به یک فیزیک خاص برای رسیدن به چهره و لحن دیگر برسم، قطعا وجود علی خیلی بیشتر به من کمک کرده است. به این دلیل که واقعا دست من را باز میگذاشت یعنی اجازه میداد این کارها را در طول تمرین و حتی اجرا انجام دهم و من واقعا در این مورد از او ممنون هستم.
در طول اجراها هم من نظر میدادم، او خیلی من را آزاد گذاشت و به من اجازه داد یک تجربهای را برای خودم رقم بزنم، خیلی آدم اهل تعاملی است مخصوصا با بازیگر و این برای من خوشایند است.
آقای آقاپور، شخصیت ابراهیم در این خانواده، مقابل بقیه شخصیتها قرار دارد که از طرف تماشاگر به عنوان آدمهایی دوست داشتنی شناخته میشوند. برای شما سخت نیست که این شخصیت را بازی کنید و روی صحنه بیاورید؟ حتی در زمانی که خودتان میدانید تماشاگر خیلی از این شخصیت خوشش نمیآید؟
آقاپور: راستش نه، اتفاقا این موضوع جذابیت اجرا را بیشتر میکند چون قرار است شما شخصیتی را بازی کنید که خودش یک قطب است و بقیه بازیگرها در کنار یکدیگر مخالف این قطب هستند، اگر دقت کنید موقعیت جذابی است، چون شما میخواهید با بقیه بازیگرهایی که در نمایش هستند، هماوردی کنید.
در مورد بازی در در این گروه هم باید بگویم من از نظر شخصی رابطه بسیار خوبی با بچهها دارم و به هیچ وجه بین بازیگران، رقابتی که در برخی از نمایشها دیده میشود، وجود ندارد و کاملا احساس امنیت خاطر و امنیت کاری میکنم و بابت این موضوع هم شکرگزار هستم.
با این حال با اینکه خودم خیلی آدم سختگیری در برابر خودم نیستم – خیلیها ممکن است هیچ وقت از خودشان راضی نباشند اما من خیلی وقتها از خودم راضی هستم- اما در این نمایش از خودم راضی نیستم و دلیلش هم این است که یک مقدار حال و هوای شخصی خود من در این روزها خیلی مساعد نیست، به یک جور کرختی، یاس اجتماعی، فلسفی و حرفهای دچار هستم. به هر حال احوال خوبی در جامعه حاکم نیست اما این پنجمین کار من در امسال بود و خوشحالم که این نمایش که نمایش پرمخاطب و موفقی در مواجهه با مخاطبان است، حسن ختامی بود بر اجراهایی که امسال داشتم و در مجموع از فرآیند بازیگری در این نمایش رضایت دارم و خوشحالم که به عنوان بازیگر در این نمایش حضور دارم.
میخواهم در مورد دکور و طراحی صحنه از شما بپرسم از اول همین طراحی و ساخت دکور در ذهن شما بود؟ و آیا بازیگران با این مشکل نداشتند؟
خسرو احمدی: امیر سرافرازیان با فکرهای علی احمدی طراحی را انجام داد. علی و امیر باید در مورد طرح اولیه سخن بگویند زیرا این دو به نتیجه رسیدند اما تا جایی که یادم میآید ایده اولیه هم همین بود و هیچ تغییری نکرده است. به این نتیجه رسیدند که این ۱۱۴ دبه پای ثابت نمایش باشد و همین یک مدلی از رفت و آمد را به وجود آورد و یک محدودیتی ایجاد کرد که به نمایش هم کمک کرد.
چه تعداد از تماشا گران بعد از اجرا پشت صحنه میآیند؟
آقاپور: یک دهم درصد، آن هم مهمانهای ویژه ما و هنرمندان.
اما من که در سالن انتظار بودم خیلی از تماشاگرها، تماشاگرانی بودند که دوست داشتند پشت صحنه را ببینند و با شما صحبت کنند.
حبیبی: شاید به این دلیل که ما آنجا لباس عوض میکنیم و وسایل شخصی ما آنجاست بیشتر علاقه دارند به آنجا بیایند، البته در همه تئاترها اینگونه است که به تماشاگران اجازه نمیدهند پشت صحنه بروند. البته ما بعد از اتمام کار دوباره بر میگردیم و با مخاطبان عکس میاندازیم و حرفها را هم همانجا میشنویم.
خسرو احمدی: نظر شخصی من این است که حریم پنهانی پشت صحنه باید برای مخاطب حفظ شود.
حبیبی: حرفی که عمو خسرو میگوید را قبول دارم، خانم نسرین نعمتی آمده بودند نمایش ما را ببینند وقتی بچهها به او گفتند به پشت صحنه بیاید، ترسیده بود و میگفت واقعا احساس میکنم پشت صحنه پر مامور است و از پشت صحنه شما میترسم.
خسرو احمدی: الناز، علی و بچههای دیگر سعی میکنند دوباره روی صحنه بروند و یک گفتوگوی کوتاهی انجام دهند یا عکسی کنار طرفداران بیندازند.
۵۷۲۴۳