خبرآنلاین در گزارشی تحلیلی با عنوان «مشاهداتی از تربیت فرزندان در دو خانواده مذهبی؛ کجای کار اشتباه است؟» به بررسی بینش ها و گرایش هایی از شش جوان پرداخته است که کار خوبی انجام شده است ولی باید دانست که یک تحقیق کیفی خوب خیلی شرائط دارد و نمی توان با این چند نفر و چند سؤال قضاوت کرد. اگر چه می تواند مقدمه خوبی برای آسیب شناسی باشد. بنابراین در این خصوص به نکات زیر اشاره می شود:
* باید دید روش انتخاب این افراد به عنوان نمونه چگونه بوده است؟ تصادفی، گزینشی، هدفنمد. گلوله برفی و غیره
* بسیاری از پژوهش های پیمایشی انجام می شود که اغلب به درد نمی خورند و فقط نام تحقیق را یدک می کشند البته پژوهش شما ظاهراً پیمایش نیست.
* اینکه این 6 نفر چه سنخیتی باهم دارند. و چرا فقط این شش نفر؟ ویژگی انتخاب چگونه بوده به لحاظ سنی، جنسیتی، خانوادگی ، فرهنگی، اقتصادی ، اجتماعی باید مشخص باشد.
* مصاحبه گر کیست در چه سطحی از سواد قرار دارد و با چه انگیزه ای این کار را انجام داده است؟ آیا سؤالات اعتبار سنجی شده اند؟ آیا هم پوشانی نداشته اند؟
* این پدر مادر ها چه ویژگی داشته اند؟ به لحاظ وزانت و. بلوغ عقلی، دینی، مدیریتی و قس علی ذالک
* آیا پدران و احیانا مادران خود دینشان را چگونه به دست آورده اند؟ به طور سنتی، از طریق هیئت، مساجد؟ آیا خود تحقیق کرده اند؟ همه این ها در تربیت فرزند تأثیر دارد.
* آیا آنها در تعلیم و تربیت فرزندانشان چقدر وقت گذاشته اند و چقدر استدلالی با آنها بحث کرده اند و یا آموزش داده اند؟ آیا طریقه بحث و نحوه ورود به مسائل را می دانسته اند؟
* آیاخود اهل مطالعه و تحقیق بوده اند؟
* آیا مدارسی که انتخاب کرده اند از برای رفع مسئولیت، یا پذیرفته شدن در کنکور بوده و دیگر کاری به آنها نداشته اند یا آنکه همه چیز را نظارت و رعایت می کرده اند؟
* آیا آنها به لحاظ اخلاقی صدق حدیث و ادای امانت داشته و آن را رعایت کرده اند؟
* آیا پس از رفع مسئولیت یا حتی به هنگام داشتن مسئولیت وضعیتتش در خانه و سرِ کار یکی بوده است؟ صداقت و شفاف سازی از دل خانه برمیخیزد.
* آیا رفتار پدر و مادر با آنچه به آن اعتقاد داشته اند مطابقت داشته است؟ مثلا پدر برای گرفتن پست اجرایی یا انتخابات شورائی از هر وسیله ای استفاده کرده است؟
* شما می دانید که پدر و مادر و سپس مدرسه الگو است. وعده هایی که می دهند وآنگاه عمل نمی شود اگر توجیه نداشته باشد و فرزند قانع نشود در او تأثیر عمیق می گذارد.
* پس از خانواده و مدرسه اجتماع و به ویژه اوضاع مسئولان و زمامداران نقش بسیار مهمی در پرورش فرزندان دارند. وقتی تناقض در گفتار و رفتار مسئولان باشد بدیهی است که تضاد شخصیتی ایجاد می شود.
* وقتی مدارس و دانشگاهها، حتی مذهبی هایشان درآمد و شهرت و آمار برایشان مهم تر است تا تربیت و شاید آنها هم خود معلول نظام بدِ حکومتی هستند طبیعی است باور ها را می کشد و اعتقاد ها را از بین می برد.
* وقتی تبلیغات مذهبی ناظر بر حمایت و پشتیبانی از هیئت عزاداری من و ما و نه محتوای برنامه باشد و دین را دین خرافی و تشریفاتی قلمداد کنیم بدیهی است تأثیر منفی خود را خواهد داشت.
* تبلیغات داخلی از صدا و سیما تا سینما و مطبوعات که برای بیرون کردن رقیب دست به هر کاری می زنند و فیلمهایی که ساخته می شود که عمدتاً عقده گشایی سناریونویسان و پرورش سلبریتی ها و شقه شقه کردن و تحقیر جامعه است، یا مشکلی را در گوشه ای می بیننند و آن را به کل جامعه تسری می دهند، آیا می توان انتظار تربیت خوب فرزند را داشت. وقتی صدا و سیما برنامه هایش پر است از تناقضات، خوب تأثیر آن را نباید نادیده گرفت.
* وقتی هنرمندان و پیشقراولان جامعه تا برسد به معلمان و استادان برای نشان دادن واقعیات، نقش، یا در نقش بازی می کنند ولی وقتی به زندگی عادی و خانوادگیشان نگاه کنی طور دیگری هستند انتظار تربیت از آنها را نباید داشت.
* از نظر اقتصادی وقتی رانت خواری و فساد در دستور کار است و مبارزه با آن شوخی و بازی و با کمک مسئولان و به ویژه شهرداری ها و زمین شهری ها زمین خواری که هیچ، به کوه خواری، دریا خواری، و همه چیز خواری می رسند و هیچ نظارت بسنده ای که به خاطر مردم و خدا، و نه برای جناح و حزب باشد صورت نمی گیرد معلوم است که جوان و نوجوان ما این تناقضات را می بیند و با وعده هایی که داده شده مقایسه می کند و اعتقادش را نسبت به همه چیز از دست می دهد.
* تأثیر تبلیغات بیگانه و به ویژه از طریق فضای مجازی هم کم نیست. وقتی مطابق میل فرزند و یا بنا بر اقتضای جامعه بدون تحقیق تلفن همراه در اختیار آنها قرار می گیرد و هیچ آموزش و گزینشی و ارائه روشی مناسب برای تحقیق در کار نیست بدیهی است تبعات آن را باید پذیرفت.
* خلاصه جامعه یک تافته به هم پیچیده و عجیبی است که باید همه چیز آن را مدیریت کرد. مدیریت نه به معنای سلبی آن که جلوی هر چیزی را گرفت؛ بلکه هم جایگزین خوب معرفی کرد و هم با مردم صاف و شفاف بود و آموزش داد. مدیریت صرفاً صرف و هدر دادن بودجه نیست!
در عین حال من مطمئنم اگر جامعه تحقیق شما عوض شود افراد دیگری خواهید یافت که به گفتار پدر و مادرشان باور دارند و با دین سر جنگ ندارند و آن را نجات بخش می دانند که البته روی آنها هم باید تحقیق کرد.
* غلامرضا فدائی، استاد تمام دانشگاه تهران و رییس دانشکده کتابداری و اطلاعرسانی دانشگاه تهران