بعدها واژگان اصلاحطلب و اصولگرا جایگزین شد. جلوتر که آمدیم هر یک از جناحها به چند نحله تقسیم شدند و ماهیت طیفی یافتند؛ به طوری که فاصله بعضی نحلههای یک جناح به جناح مقابل، حتی کمتر از فاصله آن با بعضی نحلههای جناح خود بود. همچنان که شهرهای شرقی در شوروی به آمریکا نزدیکتر بودند تا به مسکو!
در عرصه مناسبات اجتماعی هم دوگانههایی وجود دارد که مثلاً زن-مرد، پولدار-فقیر، تحصیلکرده-بیسواد، شهری-روستایی، موافق-مخالف، پیر-جوان، تندرو-میانهرو و دوگانههای متعدد دیگری که هر یک در جایی به کار میآید.
حسین عبداللهی در کدام دوگانهها تعریف میشود؟ عبداللهی عزیز ویژگیهایی داشت که او را از دیگران متمایز میساخت و از آن مهمتر، صفاتی نداشت. در عصری که ریا و نفاق و عافیتطلبی، سکه رایج است، به عکس بسیاری از همگنان خود از این صفات مبرّا بود. آیین رفاقت را پاس میداشت. وفادار و قدرشناس و صریح بود. در زمانهای که سابقه ارتباط با بعضی از شخصیتهای محوری نظام، هزینه داشت به عکس بسیاری از فرصتطلبان و عافیتجویان (و در واقع عاقبتجویان!) ارادت خود را انکار نمیکرد و آشکارا بر سر کوی و برزن سر میداد.
هزار بهانه وجود دارد که آدمی در آزمونهای روزانه، از کنار صفات وفاداری، قدرشناسی و صراحت بگذرد و خود را توجیه کند که اینجا مصلحت نبود وفاداری نشان دهم، یا در این شرایط، صداقتپیشگی خلاف عقل و مصلحت است. به غلط به آموزههای بزرگان دین هم استناد کند تا «کابنالّلبون» باشد. البته در این صورت به خود آدم آسیب کمتری میرسد ولی ….
برگردیم به دوگانههای ابتدای یادداشت. به گمان من بسیاری از آن دوگانهها مخصوصاً در عرصه سیاست، نارسا و فاقد کارآمدیاند. از نظر من آدمها دو دستهاند: مرد و نامرد. و حسین عبداللهی در زمره دسته اول بود. جوار رحمت حق، ارزانیاش باد.
*انتشاریافته در هفته نامه قم بزرگ، ویژهنامه اولین سالگرد درگذشت حسین عبدالهی