فاطیما فردوس: صداوسیما و برنامههایش چقدر با استانداردهای اجتماعی و جامعهشناختی همخوانی دارد؟ یک روز در یک برنامه رسمی یه کودک به یک پدرومادر هدیه داده میشود، یک روز در یک برنامه دیگر مردی با افتخار میگوید همسرش را کتک میزده و همسرش هم ۲۷ بار درخواست طلاق داده و حتی در برخی از تبلیغات تلویزیونی هم شاهد نقض آشکار حقوق کودکان هستیم.
این وضعیت باعث میشود، صداوسیما به رسانهای فراگیر تبدیل شود که در آن چالشها و آسیبهای اجتماعی سادهانگاری شود و مسائلی همچون حقوق کودکان نقض شود و مسائل اجتماعی جامعه ایران نادیده گرفته شود.
برهمین اساس، خبرآنلاین با حضور دو کارشناس حقوقی و جامعهشناسی، کارنامه اجتماعی صداوسیما را بررسی کرد. هادی شریعتی، حقوقدان و عضو هیئتمدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان و فرشید یزدانی، جامعهشناس و مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان در این کافه خبر کارنامه اجتماعی صداوسیما نقد کردند. در این زمینه فرشید یزدانی معتقد است صداسیما هیچ استانداردی را از نظر اجتماعی و جامعهشناختی پاس نمیکند و این اتفاق بیش از آنکه ناشی از غفلت آنها باشد، ناشی از ماهیت اجتماعی آنهاست.
مشروح این کافه خبر را در ادامه بخوانید.
در ادامه گفتوگوی فرشید یزدانی و هادی شریعتی را با «خبرآنلاین» میخوانید:
استفاده ابزاری از کودکان معضل دیگری از کجرویها و کاستیهای صداوسیما است که اخیرا صدای افکار عمومی را درآورده است. پیش از این که بخواهیم عملکرد صداوسیما را در این حوزه نقد کنیم باید به این بپردازیم که چرا پدرها و مادرها تصمیم میگیرند فرزند خود را وارد فرآیندی کنند که بهعنوان یک ابزار مورد استفاده قرار گیرد؟ یا به عبارت دیگر خانواده با چه منطقی میپذیرد که فرزندش بهعنوان یک کالا در معرض عموم قرار بگیرد؟
فرشید یزدانی: اصلا نظام سرمایه نظام کالاییساز است که در آن انسان هم کالا میشود. اینجا هم در خانواده این نگاه وجود دارد و در حال رواج است. حالا باید ببینیم چرا در غرب به این شکل نیست؟ دلیل آن واضح است؛ در غرب بنیانهای دیگر مبتنی بر حقوق کودک و بشر وجود دارد که جلوی این موضوع را میگیرد ما چنین قسمتی را نداریم. بهخصوص در مورد آموزشهایی که خانوادهها در مورد حقوق کودک میبینند. ما بخش حقوق کودک و آموزشها را نداریم و نمیدانیم اصلا جایش کجاست؟ خانواده مبتی بر یک نگاه سنتی بچهدار میشود و فکر میکند بچه مال و دارایی خودش است که در قوانین هم این را داریم. برای مثال اگر پدری فرزندش را بکشد، پدر قصاص نمیشود چون فکر میکنند کودک مال پدر است و کسی نیست که بگوید کودک اگرچه فرزند شماست ولی در تملک شما نیست. در کنار این موضوع، این مسئله با نگاه کالاسازی تلفیق میشود و بنیاد این موضوع به تجاری کردن همهچیز و همچنین کودک تبدیل میشود. در کنار این بحثهای نابرابری، بیعدالتی، فساد و … هم هست.
شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام هم به این موضوع دامن زدهاند و کالاسازی کودکان بهشدت رواج پیدا کرده است.
فرشید یزدانی: بله دقیقا؛ خانوادههایی که کودکانشان را مدل میکنند و در قدم اول کودکان از لحاظ روانی آسیب میبینند.
از منظر حقوق کودک چطور میشود این موضوع را تحلیل کرد؟ به هر حال شاهد این هستیم که پدر و مادر حقوق کودکشان را نادیده میگیرند.
هادی شریعتی: فکر کنم دلیل این موضوع سردرگمی نقش کودک در متون حقوقی است؛ زیرا جایگاه مشخصی ندارد. البته به استثنای قانون تازه تصویب حمایت از اطفال و نوجوانان. در تاریخ معاصر ایران، کودک از لحاظ حقوقی جایگاه خودش را نداشته و به مسائل اجتماعی توجه چندانی نشده است. همین مسئله باعث ایجاد یک ناآگاهی در جامعه شده است. در واقع در این سیستم به حقوق کودک به عنوان یک مسئله لوکس نگاه میشود و دلیل این موضوع هم عموما ناآگاهی است. اگر خانوادهها دست به چنین کاری میزنند، دلیل آن ناآگاهیای است که بخشی از آن به دلیل نبود قوانین کافی در مورد حقوق کودک است. نقش قانونی که درباره رابطه کودک با رسانه صحبت کند واقعا وجود ندارد. نه در مدرسه نه در محیط اجتماعی ما آموزش چنین مسائلی را به جامعه نمیبینیم.
پس میتوانیم بگوییم این مسئله بهطور مشخص نقض حقوق کودک است؟
هادی شریعتی: نقض پیماننامه حقوق کودک که قطعا هست زیرا هم ماده ۳ که در مورد منفعت کودک صحبت کرده، هر نوع حرکتی را در اجتماع به سمت منفعت کودکان سوق داده تا نادیده گرفته نشود. این منفعت هم بهطور کلی شامل این میشود که کودک در معرض آزار و خشونت قرار نگیرد و بهعنوان ابزار از او استفاده نشود. ماده ۱۵ و ۱۶ هم در مورد حریم خصوصی کودکان است که هم در صداوسیما و هم در شبکههای اجتماعی نقض میشود. به عبارت دیگر از کودکان در صداوسیما استفاده ابزاری میشود و کودکان تبدیل به نیروی کاری میشوند که میتوان آنها را کودک کار مدرن نامید.
بحث کودک کار مدرن چه مصداقهایی را شامل میشود؟
هادی شریعتی: وقتی بحث کودک کار مدرن پیش میآید، منظور کودک کاری است که ظاهرش با کودک کاری که در خیابان میبینیم متفاوت است. این بار به کار کودکان ظاهر زیبایی دادهاند تا مخاطب حس بدی نداشته باشد ولی همان رابطه کارگر و کارفرما را میبینیم. وقتی کودک برای یک کالا، بالابردن دنبالکنندههای یک پیج و .. تبلیغ و کار میکند. در واقع در شبکههای مجازی کارفرما پدر و مادر شدهاند. گاهی اوقات این کودکان آنقدر کوچک هستند که نمیشود درباره حق انتخابشان حرف زد ولی حریم خصوصی آنها نقض میشود و مقصر خانوادهها هستند که شاید دلیل عمده آن ناآگاهی باشد. علاوه بر این، عموما کودک در این فرآیند دچار آزار روحی و روانی میشود و میتوان گفت که در این روند کودکآزاری هم اتفاق میافتد؛ زیرا کودک باید گریم کند، ساعتهای طولانی جلوی دوربین باشد و قطعا دچار ناملایمات روحی خواهد شد. موضوع اصلی اما این است که این فرآیند ترویج شکل جدیدی از کار کودک است.
اخیرا خیلی مطرح میشود که کودک حریم شخصی مشخصی ندارد، چون تسلطی به خودش ندارد. از نظر کنوانسیونها چنین چیزی وجود دارد؟
هادی شریعتی: نه، در ماده ۱۶ این حریم خصوصی اصلا تعریف شده و از خانوادهها خواسته شده وارد حریم خصوصی کودک نشوند.
این ابهامی که در متون حقوقی در مورد حقوق کودک وجود دارد، چه تاثیراتی بر جامعهپذیری کودکان و نوع مواجهه با آنها گذاشته است؟
فرشید یزدانی: اینکه کودک در این سن وارد چرخه بازار میشود به کودک آسیب وارد میکند. در واقع کودک در برقراری بسیاری از ارتباطات انسانی و اجتماعی خود هم دچار آسیب میشود. درست مانند دانشگاه رفتن و انتخاب رشته. پدر نگاه میکند فرزندش شیکپوش است، میگوید جلوی دوربین نقش بازی کند و منبع درآمد باشد. یک بخشی از این ابهام مربوط به متون حقوقی و بخش دیگر مربوط به جامعه ما است. مثلا تا بچه پسر گریه میکنند میگویند مرد که گریه نمیکند و دختر همیشه باید پذیرایی کند و در کارهای خانه کمک کند. در واقع این ابهام وجود دارد و مشخص نیست مرز کودکی کجاست؟ بهعنوان مثال برای کودکان کار عبارت نانآوران کوچک را بهکار میبرند؛ یعنی چه نانآور کوچک؟ این ابهام در قانون ما هم وجود دارد؛ برای رای دادن باید ۱۸ ساله باشیم، برای ازدواج ۱۳ سال هم جایز است. به عبارت دیگر کودک وقتی وارد این چرخه کالاییسازی میشود، به چرخه خشونت نیز وارد شده است و به همبستگی اجتماعی در جامعه آسیب وارد میکند.
اخیرا در شبکههای اجتماعی هم شاهد این هستیم که کودکان از برخی افراد سلبریتیهای شبکه اجتماعی الگو میگیرند. این موضوع را چگونه تحلیل میکنید؟
فرشید یزدانی: الگوسازی و الگوپذیری به نوعی هویتسازی است. اینجا الگوسازی بسیار سطحی است؛ یعنی کودکان از افرادی الگو میگیرند که از لحاظ هویتی بسیار سطحی هستند. مثل همین کودکانی که به تاثیر از لمپنهای سلبریتی از خودشان ویدیو میگیرند. بخشی از نیاز کودکان هویتیابی است؛ این که چگونه ما به این موضوع کمک کنیم خیلی مهم است. نکته مهم این است که این الگوپذیری از این چارچوب و مناسبات بسیار سطحی است زیرا اندیشهای پشت آن نیست و یک سری مناسبات نمایشی در آن دیده میشود.
پس میتوان گفت خانوادهها مصادیق کودکآزاری و استفاده ابزاری از کودکان را نمیدانند و نسبت به آن آگاه نیستند؛ به طور کلی مصادیق نقض حقوق کودکان چیست؟
هادی شریعتی: هر اقدامی که موجب سوءرفتار شود، کودکآزاری به حساب میآید. مصادیق این موضوع را میتوان در خود این شبکهها دید؛ وقتی از کودک به عنوان اسباب تبلیغی استفاده میکنند نوعی آزار جنسی و روانی رخ داده، این موضوع خیلی مشخص است.
در همین میان اساسا خانوادهها نوعی حس مالکیت به کودکان دارند و وقتی درباره دارایی آنها سوال میشود، اکثرا کودکشان را هم بهعنوان دارایی بهحساب میآورند. آیا ما قانونا مالک کودک هستیم؟
هادی شریعتی: حقوق داخلی این نگاه را نوعی به جامعه تزریق کرده؛ مخصوصا در رابطه با پدر. مثلا در قانون بندی به عنوان کودکآزاری وجود داشت که شورای نگهبان پدر را مستثنی کرد. اما در کنوانسیون حقوق کودک، چنین چیزی وجود ندارد.
فرشید یزدانی: در واقع اینکه میگوییم بچه خودم است، یعنی ما مسئول هستیم در قبال کودک نه اینکه مالک آن هستیم و نه اینکه از او بهرهبرداری کنیم.
پس میتوانیم بگوییم که والد کودک را در راستای داراییها و اموالش میبیند و کودک تبدیل به ابزاری میشود که داراییهای بر آن مانور داده شود؟
فرشید یزدانی: بله یک بخشی از این موضوع همین است و حس میکنم وجه مردسالارانه هم روی این موضوع تاثیر میگذارد. در واقع کودک جزو دارایی افراد دیده میشود و نه جزو مسئولیت اجتماعی. بخش دیگر هم به عنوان هویتیابی فرد و نمایش افراد است. ما در جامعه خیلی کارها را میکنیم تا بقیه افراد ببینند. بخش دیگر هم پر کردن خلاء وجودی خود نسبت به کودک است.
خب برگردیم به مصادیق کودکآزاری در صداوسیما؛ آیا قانونی در این زمینه داریم؟ و اینکه مصداقها چیست؟
هادی شریعتی: در قانون رابطه کودک و صداوسیما تعریف شده است. بندهایی به این موضوع اختصاص یافته و حتی در یک بند مشخصا اشاره شده تا از هرگونه برنامهای که به کودک آسیب بزند جلوگیری کند و اشاره شده که یکی از وظایف صداوسیما ترویج حقوق کودک است؛ اما در این سالها کاملا برعکس عمل کرده است. در واقع نه تنها ترویج نکرده بلکه حقوق کودکان را نیز نقض کرده است. از همان برنامه ماه عسل که کودکی را به یک خانواده هدیه داد که کودک نداشتند تا سریال آوای باران که برای تبلیغ شهرداری و با یک سناریو تخیلی در رابطه با کودکان کار ایجاد شده بود. یادم است در برنامه ماه عسل یک کودک کار را به عنوان مهمان آورده بودند و مجری برنامه خیلی راحت از کودک میپرسید پدر و مادرت معتاد هستند؟ و سوالهایی از این است. در واقع همان تهیهکننده و مجری که از کودک به عنوان جلب مخاطب بیشتر استفاده میکند وارد همان رابطه کارگر کارفرما شدهاند.
دلیل این مسئله را چه میدانید؟
هادی شریعتی: استفاده نکردن از کارشناسها هم یکی از دلایل اصلی ایجاد این موضوع است. صداوسیما یک سری عقاید دارد که در حال ترویج آن و در حال مسموم کردن جامعه است.
فرشید یزدانی: احساس میکنم عملکرد صداوسیما در جهت ترویج خشونت بوده و حتی یادم است در مقطعی صداوسیما اعدامها را هم نشان میداد. یادم است که در برخی از ماههای سریالهایی پر از روح و جن نشان میدادند و پشت سر آن ما تماسهایی داشتیم که نشان میداد شب ادراری کودکان افزایش یافت. البته اثرات اجتماعی اقتصادی هم هست؛ بهعنوان مثال یک سال بعد از ریاستجمهوری احمدینژاد آمار کودکآزاری ۴ برابر شد. فکر میکنم صداوسیما در این عرصه به شدت نقش منفی دارد.
یک سری از برنامههای صداوسیما پایه اجتماعی دارند؛ مثل برنامه فرمول یک، ماهعسل و … . این برمیگردد به رویکرد صداوسیما یا عدم وجود کارشناس؟
فرشید یزدانی: اساسا این برمیگردد به رویکرد صداوسیما؛ چون رویکردشان نظام مردسالارانه است.
در آگهیهای بازرگانی صداوسیما هم شاهد این هستیم که از کودکان استفاده میشود؛ پروتکل خاصی در این رابطه وجود دارد؟
هادی شریعتی: من به قانون اشاره کردم ولی پروتکل خاصی خیلی وجود ندارد. اما این عملا همان اتفاقی است که در اینستاگرام وجود دارد و این ۲ اتفاق خیلی تفاوتی ندارد و اکثرا در همه تبلیغات کودکانی با رنگ چشم خاص و … دیده میشود. این باز همان بحث کودک کار مدرن را به وجود میآورد؛ فضا تمیز شده و نتیجه همان کسب درآمد است. علاوه بر این در این تبلیغات شاهد کودکانی هستیم که کمترین شباهت را به دیگر کودکان دارند (چشمهای رنگی و موهای بور) و در واقع صداوسیما الگوهای زیبایی متفاوتی را به خورد مخاطب میدهد و میگوید تعریف درست از زیبایی چیزی است که ما نشان میدهیم. بخشی از آن نقدی به صداوسیما است و بخشی از آن هم به خانوادهها ارتباط دارد که کودکان را به فرایند میفرستند.
علاوه بر این شاهد این هستیم که کودکان مجری برنامههایی میشوند که اصلا در رده سنی آنها نیست.
هادی شریعتی: بحث در رابطه با صداوسیما زیاد است. همین ستارهسازیهای یک شبه که در صداوسیما وجود دارد و ناگهان این کودک ناپدید میشود و کسی دیگر جایگزین میشود. این دقیقا همان آزار روانی است، کودک از این آسیب میبیند. در برنامه فرمول یک کودکی را آوردند که پدر و مادرش ناشنوا بودند و ناگهان این ۲ بچه خواننده شدند. همه اینها را صداوسیما ترویج کرده و به نظرم این بازمیگردد به رویکرد اصلی که در این سازمان وجود دارد.
فرشید یزدانی: بحث ورود کودکان به عرصه قدرت هم هست. نباید از کودکان بهرهبرداری سیاسی شود، وقتی این کالاسازی انجام میشود، وارد مناسبت قدرت هم میشود. وقتی کودکی به رییسجمهور گل میدهد، این استفاده ابزاری برای نمایش قدرت است. بهعبارت دیگر در عرصه واقعی و تقسیم منابع کودک جایی ندارد اما در بخش نمایش چنین موضوعی وجود دارد.
اخیرا هم میبینیم که در شبکه پویا تولد شخصیتهای سیاسی تبریک گفته میشود؛ آیا میتوان گفت وارد کردن کودکان به عرصه مناسب سن آنها نیست یا در این زمانی مناسبی برای انتقال این مفاهیم به کودکان نیست؟
هادی شریعتی: بله حتی ممکن است، نکته مهم این است که زمان مناسبی برای انتقال این مفاهیم به کودکان نیست و حتی این کار اثر منفی داشته باشد و بعد هم درگیرکردن کودک در این مناسبات، مغایر حقوق آنهاست. علاوه بر این این مساله را روانشناسان و جامعهشناسان تایید کردهاند که خیلیها هستند که کاملا برعکس چیزهایی که در کودکی به آنها گفته میشود، در جوانی عمل میکنند.
۴۲۲۳۸