هنگامی که ارنست ویترز در اواسط دهه ۱۹۵۰، یک عکاس خبری بود، روی کارت ویزیت خودش یک شعار نوشته بود: «تصاویر داستان را شرح می‌دهند.» در حقیت نیز همین‌طور بود. او هیچ علاقه‌ای به زیبایی نداشت؛ شغل او خبرنگاری بود. او باید به لوکیشن می‌رفت، به سوژه نزدیک می‌شد، یک تصویر خوب ثبت می‌کرد و در صورتی که همه‌چیز به خوبی پیش می‌رفت، به او پول داده می‌شد. او اصالتا آفریقایی-آمریکایی بود . اغلب برای شیکاگو دیفندر و مجله‌ی جت کار می‌کرد. او که اغلب به سمت بزرگترین داستان‌های اطراف جذب می‌شد، طولی نکشید که خودش را درحال پوشش دادن جنبش‌های حقوق شهروندی یافت. به خاطر اینکه او در اینکار خیلی قوی بود، عکس‌های او قدرت و انرژی خاصی دارند.

 

مطالعه بیشتر: زیبایی نامطبوع

 

در دادگاه قتل‌های امیت تیل، او دستورات قاضی مبنی بر ممنوعیت ورود دوربین به جلسه را به چالش کشید و به سرعت یک عکس زیبا از یکی از متهمان گرفت که در حال نشان دادن یکی از قاتلین بود. او در اطراف یکی از باشگاه‌های بلوز می‌چرخید و از الویس پرسلی درحالی که در موسیقی محلی غرق شده بود عکس می‌گرفت. او در سال ۱۹۵۶، به همراه مارتین لوترکینگ در مونتوگومری، سوار یکی از اولین اتوبوس‌های مختلط شد و در مراسم خاک‌سپاری کینگ هم حضور داشت.

 

ارنست ویترز

ارنست ویترز در استودیوی خودش در ممفیس. سال ۲۰۰۲

 

ارنست ویترز برنده‌ی جایزه‌ی شاعر بصری جنبش حقوق شهروندی نبود ولی به جرات می‌توان گفت که یکی از بزرگترین مستندسازان این جنبش بوده است که هر شخصیت و داستانی که وارد شهرش می‌شد را به تصویر می‌کشید. او در طول دوران کاری خودش بیشتر از یک میلیون عکس تولید کرد و هرچقدر سن او بالاتر می‌رفت، شخصیت اجتماعی او متمایزتر می‌شد. او در یک استودیوی فروشگاهی کار می‌کرد و اطراف ممفیس را در یک سدان قدیمی مخملی می‌گشت.

 

چیزی که باعث شد داستان او عجیب‌تر شود، این بود که پس از مرگ او حقیقت مشخص شد. از اوایل دهه ۱۹۶۰، ارنست ویترز حدود دو دهه از عمر خودش را به عنوان خبرچین اف‌بی‌آی گذرانده بود و به مامورانی که به او پول می‌دادند، در مورد فعالینی که از آن‌ها عکاسی می‌کرد اطلاعات می‌داد. علاوه بر اینکه به آن‌ها اطلاعات می‌داد، درخواست‌های ماموران اف‌بی‌آی را هم انجام می‌داد. در یکی از تظاهرات‌های ضد ویتنامی از او خواسته شده بود که از تمام تظاهرات‌کننده‌هایی که حدودا ۳۰ ساله هستند، عکس بگیرد و توجه کند که حتما صورت‌های آن‌ها نیز مشخص باشد. او نیز ۸۰ عکس ۸*۱۰ به رابط اف‌بی‌آی خودش تحویل داد. در برخی موارد خاص، او کارهای خودش را به یک روزنامه محلی می‌فروخت و پس از اینکار آن‌ها را به سازمان تحویل می‌داد. دخترش روزالیند، که از بین ۹ فرزند خودش جوان‌ترین آن‌ها است، و املاک او را اداره می‌کند، هنگامی که این خبر را شنید و درخواست‌های قانون آزادی اطلاعات و دعاوی قانونی که توسط مارک پروسکویا برپا شده بود را دید شوکه شده بود. پروسکویا در کتاب خودش «جاسوس در کنعان» که سال گذشته چاپ شد، درمورد ارنست ویترز و افشای اطلاعات او نوشته است. این یک کتاب هوشمندانه خبرنگاری است که حلقه به حلقه بین اسناد اف‌بی‌آی و کاغذبازی‌ها می‌چرخد تا آن‌ها را از چنگال اف‌بی‌آی بیرون بکشد.

 

مطالعه بیشتر: فراتر از رویا

 

«شهر دروغین» اثر پرستون لاوترباخ به جای اینکه یک کتاب تند و زننده باشد، بیشتر شاعرانه است. زیرعنوان این کتاب «زندگی مخفی عکاس ارنست ویترز» است که باعث می‌شود مخاطب فکر کند این کتاب یک زندگی‌نامه است ولی این موضوع زیاد درست نیست. حداقل یک زندگی‌نامه همه‌جانبه نیست. در این کتاب، لاوترباخ  به زندگی ارنست ویترز یک نگاه نسبتا سریع به زندگی ویچرز می‌اندازد و پس از فوت کینگ، زندگی‌نامه‌ی او را تمام می‌کند. او چهار دهه از زندگی این عکاس را فقط در یک فصل مقدماتی بازگو می‌کند. این کتاب درمورد تاریخچه‌ی عکاسی هم نیست. در این کتاب ۱۸ عکس وجود دارد که اکثر آن‌ها اثر ویترز هستند و برای رساندن منظور اصلی کافی هستند.

 

ارنست ویترز

 

در مقابل چیزی که لاوترباخ به عنوان یک شهروند قدیمی ممفیس و نویسنده دو کتاب «سلسله‌ی خیابان بیل» و «مدار چیتلین» شرح می‌دهد یک تاریخ سست از جنبش حقوق شهروندی در ممفیس است که در آن از ویترز و دوربین‌اش با عنوان لنز استفاده کرده است. او به هدف خودش رسید و موفق شد حرکات پیچیده و درهم آمیخته‌ی رادیکال‌ها و میانه‌روها، روحانی‌های محلی و افراد مهمی مانند کینگ را ردیابی کند. البته به طرز عجیبی این سرسختی و علاقه‌ی عمیق او به این زمان و مکان باعث شده است به جای اینکه ارنست ویترز را در جلوی داستان قرار دهد، او را محو کند. قسمت‌های زیادی وجود دارد که مثلا استوکلی کارمیکائل در کتاب ظاهر می‌شود و حدود ۱۰ صفحه درمورد سیاست‌های او و کمیته دانشجویی غیرخشونت‌آمیز او توضیح داده است. داستان بین کارمیکائل و کینگ رد و بدل می‌شود که ویترز وارد می‌شود تا چند عکس را نشان دهد و با رابط اف‌بی‌آی ملاقات کند. این تصاویر به خوبی ساخته شده‌اند ولی رازهای زندگی او اغلب مربوط به افراد دیگر است تا خود ارنست ویترز!

 

این داستان هرچقدر که به مرگ مارتین لوترکینگ نزدیک‌تر می‌شود، سخت‌تر می‌شود و جنب و جوش آن بیشتر می‌شود. قسمت زیادی از کتاب در مورد روزهای آخر زندگی کینگ و تلاش‌های او برای مدیریت اعتصابات بهداشت و درمان در ممفیس است که به خشونت کشیده شد. این تظاهرات همان تظاهراتی بود که ویترز معروف‌ترین عکس خودش را گرفت. در این عکس او صف معترضانی را به تصویر کشیده است که هرکدام از معترضین، یک تابلو در دست دارند که روی آن با حروف بزرگ نوشته شده است: «من یک مرد هستم». این مردها، این تابلوها را روی چوب‌هایی نصب کرده‌اند که خود ویترز کمک کرده بود اره کنند. هنگامی نیز که تظاهرات به خشونت کشیده شد، این تکه چوب‌ها تبدیل به سلاح شدند.

 

مطالعه بیشتر: فلیکس نادار، اولین عکاس سلبریتی

 

یک هفته بعد، هنگامی که کینگ تیر خورد، ارنست ویترز در صحنه حضور نداشت ولی در فاصله کمی خودش را به آنجا رساند. تصاویر معروفی که همکاران کینگ جهت شلیک را به هم نشان می‌دهند کار یک عکاس جوان با نام جوزف لو است ولی او نمی‌توانست خودش این عکس‌ها را چاپ کند و تقریبا نزدیک بود آن‌ها را خراب کند. به همین دلیل ویترز به همراه او به اتاق تاریک رفت و مطمئن شد که این کار به خوبی انجام می‌شود.

 

سوال اصلی که یک خواننده ممکن است درمورد این کتاب داشته باشد این است که چرا کسی که زندگی و کارش به جنبش‌های حقوق شهروندی گره خورده است باید به مامور اف‌بی‌آی ج. ادگار هوور اطلاعات بدهد؟ هدف صریح روسای اف‌بی‌آی این بود که برای کاهش نفوذ این جنبش و تحقیر و تخریب کینگ، در تمام سازمان‌دهی‌ها اخلال ایجاد کنند. لاوترباخ چند تئوری دارد و همه آن‌ها ممکن است درست باشند. تئوری اول این است که ویترز به پول احتیاج داشت. او خانواده بزرگ خودش را با حقوق عکاسی آزاد می‌چرخاند و بیشتر فرزندان خودش را به دانشگاه فرستاد. (برخی از فعالین حقوق شهروندی معتقدند که از آنجایی که آن‌ها در فضای باز فعالیت می‌کردند، ویترز به آن‌ها خیانتی نکرده است بلکه در ازای مبلغی پول، آن‌ها را به اف‌بی‌آی وصل می‌کرد. تئوری دیگر اینکه او از صحبت‌های ضدآمریکایی که در بین چپ‌ها انجام می‌شد به خصوص هنگامی که این صحبت‌‎ها به سمت کمونیسم چرخید خیلی راضی نبود. به همین دلیل او به صورت پیش‌فرض، از نگاه قانون و نظم به این موضوع نگاه کرده است.

 

مطالعه بیشتر: مناظر هسته‌ای

 

در حقیقت او قبل از اینکه به عکاسی روی بیاورد، یک پلیس بود و پلیس فاسدی هم بود. در اوایل دهه ۵۰، او پس از اینکه هنگام فروش نوشیدنی‌های ممنوعه دستگیر شد، مجبور شد اداره پلیس ممفیس را ترک کند. ۲۴ سال بعد او به عضویت هیئت کنترل نوشیدنی‌های الکلی درآمد و این بار نیز اخراج شد. این بار این اخراج توسط خود اف‌بی‌آی و به دلیل اینکه روی طرح فراری دادن یک زندانی در ازای پول کار می‌کرد انجام شد.

 

شهر دروغین ممکن است به زندگی ویترز وارد نشده باشد، ولی خواندن این کتاب خالی از لطف نیست. لاترباخ به صورت قابل توجیهی، نسبت به سوژه‌ی خودش احساس دلسوزی دارد. لاترباخ نیز دیگر شخصیت اصلی کتاب یعنی خود ممفیس را خیلی بیشتر دوست دارد. در اولین فصل این کتاب، او یکی از روزهای سال ۲۰۰۵ را توصیف می‌کند که به استودیوی ویترز رفته است و ویترز او را با همان سدان قدیمی به خانه رسانده است. “او به آرامی(به گونه‌ای که اکثر مردم ممفیس متوجه می‌شوند) رانندگی می‌کرد و به سمت راست خودش را جمع می‌کرد.” این جمله کتاب او را هم توصیف می‌کند.

 

نوشته شهر دروغین اولین بار در مجله نوریاتو | رسانه جامع هنرهای تجسمی پدیدار شد.

hotnewsعکس5 سال پیش • dahio.com • 175



دیدگاهتان را بنویسید



مطالب پیشنهادی

۱۰ حقیقت جالب که احتمالا نمی‌دانستید! – بخش سوم

در دنیای اطراف ما بی‌شمار حقیقت جالب در حال رخ دادن وجود دارد که از آن‌ها خبر نداریم. این حقایق در زمینه‌های حیات‌وحش، انسان، معماری، غذا و … هستند که [...]

۱۰ حقیقت جالب که احتمالا نمی‌دانستید! – بخش دوم

در دنیای اطراف ما بی‌شمار حقیقت جالب در حال رخ دادن وجود دارد که از آن‌ها خبر نداریم. این حقایق در زمینه‌های حیات‌وحش، انسان، معماری، غذا و … هستند که [...]

۸ راهکار برای بیشتر مثبت فکر کردن

مثبت اندیشی از رویکردهای سالم در زندگی است و توسط بسیاری از روانشناسان توصیه می‌شود. در این مطلب از لیست‌میکس ۸ راه مثبت اندیشی را با هم مرور می‌کنیم. با [...]

با این ده کتاب، خواندن رمان تاریخی را شروع کنید!

تاریخ شاید برای خیلی از ماها موضوع موردعلاقه نباشد و میل زیادی به خواندن رمان تاریخی نشان ندهیم؛ اما کتاب‌هایی در این حوزه وجود دارند که به‌قدری هیجان‌انگیزند که ممکن [...]

واقعیت های نگران‌کننده‌ای که از آن بی‌خبرید

می‌دانستید کبد با یک ضربه ممکن است از کار بیفتد؟ یا مغز بدون جمجمه آن‌قدر نرم است که از هم می‌پاشد؟ در این لیست ده واقعیت را که هر کدام [...]




ترندها